سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
23295

:: بازدیدهای امروز ::
178

:: بازدیدهای دیروز ::
68

:: درباره من ::

باغ آیینه - آرینوس

:: لینک به وبلاگ ::

باغ آیینه - آرینوس

:: آرشیو ::

مهرگان
آرشیو
اسفند
زمستان 1385
پاییز 1385

:: دوستان من (لینک) ::

عکاسی
حقوق
سایت جدیدترین
خبرگزاری دانشجویان ایران
ستاد پاسخگویی به مسایل دینی
قوه قضاییه
دهکده اطلاعات
فروشگاه اینترنتی ایران
سایت ریاست جمهوری اسلامی ایران
آموزش موسیقی
فناوری اطلاعات
سایت عمومی
سایت عمومی
سایت عمومی
واحد فراهم آوری اعضای پیوندی
سایت آموزشی کاشیها
موتور جستجوی فارسی
سرویس خبری قطره
حقوفدانان
هنر اسلامی
آموزش جاوا سکریپت
جستجوگر ماما
تست های روانشناسی
کوله پشتی
بیوگرافی بازیگران
بانک مجلات ایران
عکس «عارفی»
ویکی پدیا
مرجع عکس گل
این روز ها
دپارتمان مجازی پژوهش های حقوقی ایران
دپارتمان مجازی پژوهش های حقوقی ایران
عدالت دات کام
گل صد برگ
اموزش زبان فرانسه میثم
حقوق ایران و فرانسه
زبان ایتالیایی
غم قاقیا
ایتالیا

:: لوگوی دوستان من ::

پردیس - به روز رسانی :  11:37 ص 103/4/27
عنوان آخرین نوشته : امام سجاد(ع) در کربلا

عکسستان - به روز رسانی :  1:8 ع 87/12/21
عنوان آخرین نوشته : 15 عکس رادیولوژی جالب

زیر درخت گل - به روز رسانی :  9:32 ع 87/10/6
عنوان آخرین نوشته : ترانه، پیدا شد:)


:: خبرنامه ::

 

باغ آیینه - آرینوس

 

باغ آیینه

یکشنبه 85/7/30 ساعت 9:49 صبح

 

باغ آیینه

چراغی به دستم،

 چراغی در برابرم

من به جنگ سیاهی می روم.

گهواره های خستگی


از کشاکش رفت و آمدها


باز ایستاده اند،


و خورشیدی از اعماق

 
کهکشان های خاکستر شده را


روشن می کند.


فریادهای عاصی آذرخش


هنگامی که تگرگ


در بطن بی قرار ابر


نطفه می بندد

.
و درد خاموش وار تاک


هنگامی که غوره خرد


در انتهای شاخسار طولانی پیچ پیچ جوانه می زند.


فریاد من همه گریز از درد بود


چرا که من، در وحشت انگیز ترین شبها، آفتاب را به دعائی


نومیدوار طلب می کرده ام

تو از خورشید ها آمده ای، از سپیده دم ها آمده ای


تو از آینه ها و ابریشم ها آمده ای.

در خلـأ یی که نه خدا بود و نه آتش


نگاه و اعتماد ترا به دعائی نومیدوار طلب کرده بودم.


جریانی جدی در فاصله دو مرگ


در تهی میان دو تنهائی


نگاه و اعتماد تو، بدینگونه است!

شادی تو بی رحم است و بزرگوار


نفست در دست های خالی من ترانه و سبزی است

من برمی خیزم!

چراغی در دست


چراغی در دلم.


زنگار روحم را صیقل می زنم


آینه ای برابر آینه ات می گذارم تا از تو ابدیتی بسازم.

 

زنده یاداحمد شاملو



نوشته شده توسط: باران سمیعی

نوشته های دیگران ()